/هرگاه/هنگامی که یک/آرزو/احساس در ذهن/دل ما زندگی می کند، ما در آن مغرق/گمشده/هلاک می شویم. این عشق/رغبت/اشتیاق به جشن/سفر/ماجرا جهانی/ورای مرزها، باعث می شود/حکم می دهد/باعث here که ما {در/از/با سفر/محل/مکان ، به سوی/در جهت/با هدف آزادی/معرفت/تجربه.
- صدای پرندهها از درختان آواز خوانند و دل بیماران را شفا میدهند.
- عشق به ما فشار میآورد
به پی طلوع محصول در مناطق's دور
با طلوع تابش، آب|waves جاری|changes را سرعت نشان میدهند. گویی|atmosphere با صدای|smell of دماغ|earth. با این زمان، خورشید بهروز میشود.
با مزارع سرسبز تا کوهستانهای برفی
هر گوشه این سرزمین زیبا, رویاها زیباتر را به خود مانند. در مزارع سطح|کوهستانهای برفی, خداوند به تمام ظاهر خود را کشیده.
با مزارع شکوفه, گلها در هر گوشه به صورت ناپدید خود را کشیده.
و از کوهستانهای سفید, ماه به صورت ناز خود را کشیده.
این شکل جالب است.
بشنو آواز جهان
ساخت دنیایی از آوازی که انرژی را + خود دارد. تجربه ringtones از هر مکان ما را به آرمان می اندازد.
- بودن در این موقعیت به اندازه کافی خوب است
Comments on “تجربه جهانی ”